فروشگاه اینترنتی انتشارات کتاب خورشید » متن سخنرانی آقای مسعود کازری، مدیرمسئول انتشارات خورشید در شب دکتر رضا قیصریه
حضور مهمانان گرامی سلام عرض میکنم، لازم است به سهم خود از آقای چرتی رایزن محترم فرهنگی و خانم مرهاو مدیر محترم مدرسه، که امکان برگزاری این نکوداشت را فراهم آوردند و آقای علی دهباشی، مدیر محترم نشریه و شبهای ماندگار بخارا هم تشکر کنم.
وجود کتاب مهناز در یوسف آباد که تنها کتابفروشی نبود، بلکه به عنوان پاتوقی فرهنگی با حضور نویسندگان و مترجمان بنامی همچون آقای قیصریه و دوستانی مانند آقای منوچهر افسری شکل دهندة روابطی بود که تا به امروز پایدار مانده است. به یاد دارم تا پیش از آشنایی با آقای دکتر قیصریه فقط از عینک آفتابی استفاده میکردم، اما در حال حاضر هم عینک نزدیکبین دارم هم عینک دوربین. البته تقصیر این شرایط به گردن آقای رضا قیصریه نیست، زمان طولانی آشنایی و ارادت این شرایط را به وجود آورده است.
آقای قیصریه معلم کلاسِ درسِ فرهنگ، با آداب و رسوم آن است. اعتقاد و اعتماد به کار گروهی، دیدن دیگران، میدان دادن به جوانترها، یاد دادن و یاد گرفتن از دیگران، آموزشهای اوست. شناخت از ادبیات، سینما، تئاتر و علوم سیاسی، قیصریه را به مترجمی توانا تبدیل کرده است. ترجمههایی که حاصل درک جامع از زبان و فرهنگ مبدأ و مقصد است. آقای قیصریه در اوایل دهة هشتاد با انتشار رمان کافه نادری به قلم خودشان و ترجمة کافة زیر دریا، عنوان کافه و فضای کافهنشینی را دوباره زنده کردند و شاید بتوان به معنی دیگر زنده کردن فضای گفتگو و تفاهم فرهنگی نیز نامید.
با شکلگیری طبقه بندی حرفه ای و موضوعی در کتاب خورشید و راهنماییهای دکتر قیصریه توجه به ادبیات ایتالیا بیشتر شد، به صورتی که متوجه شدیم جای یک مجموعة ادبی منسجم با ترجمة خوب از زبان اصلی ایتالیایی، به عنوان شاخه ای مهم از ادبیات جهان، در ایران خالی است.
امروز با گذشت 12 سال که از شکلگیری این مجموعه میگذرد، خوشحالم توانسته ایم با انتخابهایی متناسب و همکاری بهترین مترجمان زبان ایتالیایی حدود 40 عنوان از برجسته ترین آثار نویسندگان ادبیات ایتالیا را منتشر کنیم. در روند انتخاب آثار و معرفی مترجمان و مراحل مقابله و ویرایش از وجود آقای قیصریه بسیار استفاده بردهایم.
خاطرهای کوتاه از شرایط انتشار کتابی با ترجمة آقای قیصریه، که البته از زبان انگلیسی انجام شده را بازگو میکنم، تا پرتویی از ایشان را به نمایش بگذارم.
اواخر سال 1388 در ملاقاتی درخواست بازچاپ کتاب تپه های سبز آفریقا، اثر ارنست همینگوی را از آقای قیصریه داشتم. سالها قبل این کتاب را خوانده بودم و حال که ناشرش وجود نداشت امیدوار بودم در کتاب خورشید منتشر شود. ایشان کتاب را بازنگری کردند و تحویل دادند. درضمن توضیحات مفصلی راجع به ویژگی این کتاب و تفاوت آن با سایر آثار همینگوی و اینکه دقت و حوصلة زیادی در نزدیک کردن این اثر به اصل کار همینگوی بکار بردهاند، ارائه کردند. کتاب حروفچینی مجدد شد و آمادة نمونه خوانی. اول خانم زهرا تعمیدی، سرویراستار انتشارات، کتاب را خواند. چند روزی با خودش کلنجار رفت و در آخر گفت این کتاب مرا آزار داد و شاید اگر منتشر نشود بهتر باشد. من هم کتاب را خواندم و با او کاملا موافق بودم. زیرا صحنه های دقیق شکار و وصف کشتن حیوانات و خشونت لابه لای سطرهای کتاب خواننده را از زندگی سیر میکرد و ما را که متاثر از فضای ملتهب اجتماعی آن روزها بودیم، می آزرد. یک سالی دست دست کردیم و جواب درستی برای آقای قیصریه نداشتیم. کتاب روی میز من بود و هر از گاهی چشمکی میزد. تا پس از گذشت یک سال و چند ماه، در سال 1390 و در حال و هوایی متفاوت، دوباره آن را خواندم. صحنه های توصیفی زیبای طبیعت و نظرات ادبی همینگوی همه و همه در این اثر وجود داشت. متوجه شدم که شکار ادبی یعنی چه و با ترجمة دقیق و هوشمندانة آقای قیصریه چه اتفاقی رخ داده است. کتاب آمادة انتشار شد و در سال 1391 به چاپ رسید.
حتماً این گفته را شنیدهاید که کتاب خوب، فیلم یا نمایش خوب تا مدتها بعد در ذهن مخاطب به زندگی خود ادامه میدهد، ترجمه های آقای قیصریه نیز چنین هستند. شما با خواندن داستان های کافة زیر دریا از استفانو بنی، داستانهای کوتاه کلاغ آخر از همه میرسد و قارچها در شهر اثر ایتالو کالوینو، من که حرفی ندارم از مجموعه داستانهای رمی و همچنین داستانهای طنز و سوررئالیستی گوسالة دریایی اثر آلبرتو موراویا، داستانهایی را میخوانید که تا مدتها در ذهن خود مرور میکنید. و دست آخر به نویسنده و مترجم، هر دو آفرین میگویید.
مسعود کازری
مدیرمسئول انتشارات کتاب خورشید
سی ام بهمن سال هزار و سیصد و نود و دو