در مورد کتاب پریرا چنین می گوید

رمان پریرا چنین میگوید معروف ترین اثر تابوکی است.وقایع ان در لیسبون پایتخت پرتقال و از زبان دکتر پریرا حکایت میشود.او مسئول صفحه فرهنگی یک روزنامه عامه پسند است اما با امدن یک همکار جوان ،بی اختیار و بی انکه چرایش را بداند درگیر ماجراهایی میشود…… از روی این اثر فیلمی به کارگردانی روبرتو فانزا و با بازیگری مارچلو ماسترویانی در سال ۱۹۹۵ ساخته شده است.

از جوایز ادبی بسیاری که تابوکی دریافت کرده است میتوان به جایزه آریستون یونان،

هانس اریش نوساک آلمان

اشتات پرایس اتریش

ایدالگو اسپانیا

مدیسی فرانسه

و جایزه سالنتو ایتالیا اشاره داشت.

.

از متن کتاب

از خانه خارج شدند. وسط میدان، مقابل ساختمان یک نظامی روی نیمکت خوابیده بود. پریرا اعتراف کرد که نمی‌تواند سربالایی را پیاده برود، بنابراین منتظر تاکسی شدند. پریرا می‌گوید خورشید امان نمی‌داد و نسیم ایستاده بود. یک تاکسی آهسته رد می‌شد و پریرا با اشارهٔ دست آن را نگه داشت. در طول راه حرف نزدند. مقابل صلیبی از سنگ خارا که بر فراز کلیسای کوچکی نصب شده بود پیاده شدند. پریرا داخل مسافرخانه شد و به مونتیرو روسّی توصیه کرد که بیرون منتظر بماند، آقای برونو روسّی را هم با خودش برد و به کارمند آنجا معرفی کرد. پیرمردی بود با عینکی قطور که پشت پیشخوان چرت می‌زد. پریرا گفت: «یک دوست آرژانتینی من اینجاست، آقای برونو لوگنس، این هم گذرنامه‌شان، اما می‌خواهد ناشناس بماند، به خاطر مسائل عاطفی اینجاست.» چاپ سوم 30000 تومان .

ترجمه شقایق شرفی