شب سفر در ایران
21
آوریل

عصر پنجشنبه، یکم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و نود و چهار، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همراهی گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد ملت، انتشارات فرهنگسرای میردشتی، انتشارات کتاب خورشید و مجلۀ بخارا در دویست و بیست و ششمین نشست از مجموعه شب های بخارا، میزبان شب «سفر در ایران » بود.

در ابتدای جلسه علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان این نشست، در مورد مجموعۀ چهار جلدی سفر در ایران به کوشش منوچهر طیاب و فصل مشترک ایران شناسی و ایران پژوهشی ایشان با دکتر ایرج افشار گفت:

“سخنانم را با یاد و نام استاد ایرج افشار آغاز می کنم که که اگر در کنار ما بودند، بی شک یکی از شب های مورد علاقۀ ایشان بود زیرا عشقی که آقای منوچهر طیاب به این سرزمین و سفرهایی که به تمام نقاط ایران داشتند و با دوربین خود و کار عکاسی استاد اسعد نقشبندی و به ثبت رساندن این تصاویر به انجام رساندند؛ زنده یاد ایرج افشار با قلمشان به تنهایی این کار را انجام دادند. این عشق مشترک در کمتر محقق و پژوهشگری در زمان ما تا به این حد عمیق وجود داشته است. شاید ایرج افشار بیش از شصت سال با دکتر منوچهر ستوده تمام ایران را سفر کردند و به قول خودشان هیچ سوراخ و سنبه ای از این جغرافیا نبوده که سرک نکشیده باشند. یادشان را گرامی می داریم.”

وی به بیان کوتاهی از بیوگرافی منوچهر طیاب پرداخت و ادامه داد:

“مفتخر بودیم که یکی از شب های بخارا را به استاد طیاب اختصاص دادیم. همه ایشان را می شناسیم. متولد ۱۳۱۶ در تهران، منتقد فیلم و مترجم و عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ ستارۀ سینما و فارغ التحصیل رشتۀ معماری در دانشگاه فنی وین در اتریش، فارغ التحصیل رشتۀ کارگردانی سینما و تلویزیون و طراحی صحنه از دانشکدۀ سینمایی آکادمی دولتی موسیقی و هنرهای نمایشی وین و نویسنده و کارگردان بیش از صد فیلم مستند و آموزش، مدرس رشتۀ سینما در دانشکدۀ هنرهای دراماتیک و تلویزوین تهران و سرپرست رشتۀ سینما توگرافی و عکاسی دانشگاه علوم ارتباطات و …. هستند. امشب گوشه ای دیگر از کارهای استاد طیاب را رونمایی خواهیم کرد و آن مجموعه ای چهار جلدی از سفر در ایران است. هر کدام از آن ها حوزۀ بزرگی از ایران پهناور ماست که در این چهار جلد استاد اسعد نقشبندی عکاس و مدیر تولید تمام این فیلم ها بودند. در مورد ناشرین این کتاب باید بگویم که آقای مسعود کازری مدیر کتاب خورشید و آقای مهدی میردشتی مدیر انتشارات فرهنگسرای میردشتی با دست خالی پای پروژه ای رفتند که یک وزارتخانه باید برود و این افتخاری است که بخش غیر دولتی ایران به عهده گرفته است و باید به این دو ناشر تبریک عرض کنیم و خوب می دانیم که وارد چه مخاطره ای شده اند تا بتوانند کار پنجاه سال استاد طیاب را به این نحو عرضه کنند. امیدورایم ایرانیانی که به فرهنگ و تاریخ و جغرافیای ایران علاقه مند هستند به این مجموعۀ کتاب توجه کنند و حداقل با تهیۀ این کتاب ها امکان ادامۀ حیات نشر برای این دو ناشر فراهم نمایند.”

سخنران اول جلسه خسرو سینایی از رابطۀ آشنایی شصت ساله اش با نویسندۀ کتاب سفر در ایران گفت:

“اگر بخواهم در مورد رابطۀ نزدیک شصت ساله ام با منوچهر طیاب که از منوچهر طیاب به منوچهر و از منوچهر به منو خان و کم کم منوجان تبدیل شد، بگویم؛ این داستان مثنوی هفتاد من کاغذ شود. اما امشب می خواهم در مورد مجموعۀ چهار جلدی سفر در ایران صحبت کنم. در مورد فیلم های طیاب هم صحبت نمی کنم چون بیش از صد فیلم ارزنده است که در مورد ایران ساخته است و بیان این موضوع وقتی مفصل و جداگانه می طلبد. اگر از من بپرسید طیاب کیست؟ با تکیه بر شصت سال شناخت پاسخ خواهم داد که فیلمساز تحصیل کرده ای که بر فیلمسازی تسلط دارد و جهان دیده است و فرهنگ شرق و غرب را به خوبی می شناسد و بر این اساس از روزنه ای تنگ به جهان نمی نگرد . سرزمینش و مردمان آن را عمیقا دوست دارد و بیش از پنجاه سال از عمرش را صرف آن کرده که از طریق ابزار کارش یعنی سینما، سرزمینمان و مردمانش را به خودمان بشناساند و برای آیندگان حفظ کند. به آنچه از نوشته هایم خواندم معتقدم. طیاب طی سال های درازی که می شناسمش همۀ انرژی جوانی خود را برای این کار گذاشت و در این سال ها او را کمتر در منزلش دیدیم. یا در کویر بود یا در کوه بود و یا در بیابان. خود من به عنوان فیلمساز، سفرهای زیادی به نقاط مختلف ایران داشتم و در واقع باید بگویم که یک سوم طیاب هم سفر نکردم و فیلمساز دیگری هم در ایران نمی شناسم که چون او تمام سختی ها را برای سفر و جمع آوری تصاویر تحمل کرده باشد. اما چرا این موضوع را با تأکید گفتم؟! چون معتقدم شاید بیش از هشتاد درصد مردم ما، ایران ما را نمی شناسند. از هر کسی بپرسید ایران را دوست دارد؟ پاسخ خواهد داد:”البته! من ایران را خیلی دوست دارم.”

می پرسیم:” ایران چیست و مردمش که هستند؟

در اینجا باید تردید کنیم چون خیلی ها خواهند گفت که دوشهر بیشتر نرفته اند و مردم آذربایجان و خوزستان را می شناسند اما بیشتر خیر! اجازه دهید چند مثال بزنم و بگویم. یک فیلمساز به نقاط مختلفی از ایران سفر می کند. به یاد دارم سفری به اصفهان داشتم. نزدیک میدان نقش جهان از دور مجسمه ای را که در سفرهای قبل به این شهر ندیده بودم از پشت سر دیدم و بسیار کنجکاو شدم که تندیس کیست؟! از یک رهگذر اصفهانی هم سن و سال خودم که از لحن صحبتش متوجه شدم فرد باسوادی است، پرسیدم که این مجسمه سال ها پیش در این مکان نبود! گویا به تازگی در این مکان نصب شده است. این مجسمۀ کیست؟

گفت:”من نمی دانم ولی فکر می کنم فردوسی است.”

تعجب کردم و با خود گفتم که در اصفهان مجسمۀ فردوسی چه می کند؟ از ایشان تشکر کردم و نزدیکتر رفتم و دیدم که مجسمۀ استاد علی اکبر اصفهانی است. کسی که مسجد شاه را ساخته و یکی از بزرگترین معماران زمان خود بوده است. عجیب اینجاست که ما عادت داریم بگوییم شاه عباس مسجد را ساخت! درحالیکه شاه عباس شرایطی را فراهم کرد که هنرمندان زمان او توانستند کارهایی را انجام دهند. تنها ارزش کار او استفاده از قدرت خود برای فراهم نمودن شرایط بود نه خلق یک اثر هنری! این ها را هنرمندان زمانه ساختند و یک شخص ایرانی و اصفهانی الاصل آن شهر نسبت به تاریخ و شهرش و شخصیت های تاریخی امان بی تفاوت می گذرد.. شش سال پیش سفری طولانی به بیست شهر ایران و پژوهشی در زمینۀ خانه های تاریخی ایران و تناسبشان با اقلیم ایران (که البته این کتاب هنوز به چاپ نرسیده است) داشتم. از یکی از استان های دیگر برای سخنرانی در مورد همین تحقیق دعوت شدم تا سخنرانی کنم. گفتم من برای این استان نیستم. به این شهر رفتم و اولین جمله ام این بود که همه جای ایران سرای من است. حدود ششصد نفر در سالن بودند. گفتم که من در شهر شما بودم و در اینجا خانه های فاخر بسیار ارزشمندی وجود دارد. چند نفر از شما این خانه ها را می شناسید؟ باور کنید میان این جمعیت سه نفر دست بلند کردند و باقی هیچکدام از آثار تاریخی شهر خود اطلاعی نداشتند!

در مجموعۀ این کتاب ها طیاب در یک سفر طولانی به چهار قسمت ایران سعی کرده که تصویر ایران زمان ما را بسازد و برای آیندگان حفظ کند، آیندگانی که با اطمینان خاطر می توانم بگویم کمتر سند و مدرکی در اختیار دارند که بدانند ایران ما چه بود و ما چگونه زندگی کردیم؟! چنانکه ما از ایران ماقبل خود هیچ ندانستیم و بسیاری از نکات تاریخ و جغرافیای ما بصورت تحریف شده منتقل شد و وسیله ای برای شناخت نداشتیم. در اینجا یادی از فیلسوفی بزرگ می کنم که می گفت:”قرن بیست و یکم قرن تصویر است.” طیاب در کنار ساخت فیلم های سراسر تصویر، کتابهایش نیز پر از تصویر است. با خوانش این کتاب می توان فضا را شناخت. تصویری را از ایران برای خودش شکل می دهد که قبلا اصلا چنین تصویری وجود نداشته است.

در نیشابور دو فیلم ساختم: «سفر به تاریخ» و «ابر شهر پیر». در پایان فیلم ابر شهر پیر یک مرد نیشابوری ایستاده و می گوید:

-ما که جوان بودیم کارگر بودیم، از خارج می آمدند و این گودال ها را می کندند و اتاق های باستانی نیشابور را کشف می کردند و دیوارهایش را که پر از نقش و نگار بود برمی داشتند و با زحمت بسیار و مراقبت برای جلوگیری از آسیب ها، می بردند و کجا می بردند نمی دانم؟! اما شاید اگر به یکی از موزه های معروف دنیا بروید، در آنجا باشد.”

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پیشنهاد لحظه ای برای شما